هنرمند مسلمان

خيلي وقتها مطالبي درباره هنرمندان مي خوانيم كه مثلا فلان هنرمند با حجاب آنچناني در فلان جا حاظر شد يا ... اما بي انصافي است اگر نكات مثبتي را كه از زندگي هنرمندان ميشنويم برجسته نكنيم و درباره آنها سخن نگوييم.

جشنواره فيلم فجر ونمايش شيار 143و انتخاب سركار خانم مريلا زارعي به عنوان بهترين بازيگر زن بهانه اي شد تا نكات مثبتي كه از ايشان ديديدم و شنيديم را ذكر كنم:

1.ايشان به جاي تشويق خود از حضار خواست كه خانواده هاي شهدا را تشويق كنند. ادب و فهم ايشان را قدرداني ميكنيم.

2.طبق سخنان خانم كارگردان نرگس آبيار ايشان با زبان روزه اين نقش را بازي كرده اند.

يادمان نرود كه روزه در اين دوسه سال اخير بسيار سخت بود وخيلي ها را به روزه خواري كشاند. ينابر اين كار سركار خانم زارعي بسيار ارزشمند است ونمونه رفتار يك مسلمان معتقد است كه به ايشان به خاطر اين توفيقي كه خدا به ايشان داده تبريك ميگوييم واميدواريم هميشه رفتاري در خور يك مسلمان واقعي داشته باشند تا در دنيا وآخرت سربلند باشند ان شاءالله

دلیل اصلی دشمنی آل سعود با ایران


"فینینگام کانینگهام" نویسنده و تحلیلگر ایرلندی نوشت: در مصاحبه‌های و اظهارات رسانه‌های بی‌شمار کاملا واضح است که حاکمان عربستان وسواس شدیدی در قبال ایران دارند،وسواسی که ترس شدید و نفرت آنها از ایران را برملا می‌سازد.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، پایگاه اینترنتی شبکه خبری پرس تی وی با انتشار مقاله ای به تبین دلایل تنفر و ترس آل سعود از ایران پرداخته و سه دلیل عمده را بر می شمرد.

 در مقاله "پرس‌تی‌وی" به قلم  "فینینگام کانینگهام" نویسنده و تحلیگر ایرلندی آمده است: "در مصاحبه‌های و اظهارات، رسانه‌های بی‌شمار کاملا واضح است که حاکمان عربستان وسواس شدیدی در قبال ایران دارند، وسواسی که ترس شدید و نفرت آنها از ایران را برملا می‌سازد.

به عنوان مثال، اعضای ارشد آل سعود اجازه داده اند مشخص شود که تمرکز آنها در سوریه، در درجه اول دولت بشار اسد ، و تمایل آنها برای تغییر رژیم اسد نیست، بلکه هدف اصلی، نزدیک ترین متحد منطقه ای اسد ، یعنی ایران است.

آل سعود در همه جای منطقه ، دست ایران را می‌بیند. در ماه دسامبر، "محمد بن نواف بن عبدالعزیز آل سعود"، سفیر عربستان سعودی در انگلیس، طی مقاله‌ای در نیویورک‌ تایمز ایران را بدون هیچ گونه سندی متهم کرد و گفت که ایران " تامین مالی و آموزش شبه نظامیان در عراق ، حزب الله لبنان و شبه نظامیان در یمن و بحرین را برعهده داشته است. "این، البته، جالب آن که این ادعا از سوی آل سعودی مطرح شده است که خود حامی تروریست‌ها و یا رژیم ترور، مانند جبهه النصره  مرتبط با القاعده در سوریه، داعش در عراق و حاکم مستبد آل خلیفه در بحرین است.

اما نکته اصلی در اینجا این است که عربستان سعودی، و یا حداقل حاکمان آن به رهبری ملک عبدالله پیر، شیفته خصومت با ایران هستند . دلیل این عقده یک نفرت غریزی است. اما چرا ؟ پاسخ کوتاه، " حفظ خود" است . اما حداقل  سه دلیل خاص برای این نفرت وجود دارد و آنها باهم مرتبط هستند.

اولین دلیل مذهبی است. بنا به دلایل تاریخی ، ایران کانون شیعه در منطقه و جهان است. بنابراین ایران کانون تنفر عربستان است.

عامل دوم به انقلاب اسلامی 1979 (1357) ایران برمی‌گردد . هنگامی که انقلاب ایران موفق شد در سال 1979 دیکتاتور مورد حمایت آمریکا، محمد رضا شاه پهلوی را بیرون براند، آن انقلاب همه حاکمان خودکامه در منطقه را تهدید کرد به این جهت که  تاثیر الهام بخش آن به مردم کشورهای دیگر منتقل شد تا آنها نیز علیه رژیم‌های سرکوبگر به پا خیزند. آل سعود به خصوص احساس خطر کرد. به همین دلیل است که حاکمان عربستان بلافاصله با ایجاد پیمان دفاعی خلیج فارس در اوایل دهه 80(1980)، که متشکل از کویت، قطر، بحرین، امارات متحده عربی و عمان است، به انقلاب ایران واکنش نشان داد.

در واقع، نفرت حاکمان عربستان از ایران ، از زمان انقلاب ایران شدت یافته است. آل سعود‌ اعتبار مردم ‌سالارانه تر ایران را تهدیدی مرگبار برای استبداد خود می‌داند. هرچه نفوذ سیاسی ایران در منطقه بیشتر می شود ، حاکمان عربستان از یک تهدید وجودی بیشتر می ترسند. این موارد طرز تفکر پارانوئیدی (جنون سوئ ظن شدید) آل سعود در قبال ایران روشن می سازد ، همانطور که سفیر عربستان در انگلیس عنوان کرد و در بالا ذکر شد،  گمان می کند خرابکاری ایران در همه جا وجود دارد.

عامل سوم دنیوی است، اما آنچه شاید نگرانی نهایی برای آل سعود باشد، مسئله حیاتی اقتصاد نفت و گازاست .

از بین 12کشور عضو اوپک، سه تولید کننده برتر، عربستان سعودی، ایران و عراق هستند. با اهمیت ترین مسئله، ثروت عظیم گاز ایران است که هنوز به عنوان یک منبع اقتصادی به بهره برداری نرسیده است. گاز طبیعی سوخت  آینده برای قرن آینده است، که به عنوان منبع انرژی از نظر حمل و نقل از طریق خطوط لوله و از نظر خروجی گرمایی کارآمد تر است. به لحاظ محیط زیست ، گاز طبیعی سوخت بسیار پاک تری از نفت است ، که محصولات جانبی مضر بسیار کمتری از احتراق آن پدید می‌آید .

گمان می‌رود ایران بزرگترین ذخایر شناخته شده گاز طبیعی بر روی زمین را در میدان پارس دارد. اگر روابط بین المللی ایران با حذف تحریم‌های تجاری به عادی‌سازی شود ، این کشور به یک منبع جهانی انرژی حتی توانمندتری هم  تبدیل می‌شود. بازار اروپا از اهمیت استراتژیک خاصی برخوردار است که ایران ، همراه با روسیه ( عضو غیر اوپک ) یک تامین‌کننده برتر انرژی برای این منطقه خواهد شد  .

آل سعود این تحولات را به چشم یک تهدید حتمی می‌داند. عربستان سعودی از نعمت نفت برخوردار است ، اما گاز طبیعی بسیار کمتری دارد . بنابراین ارزش استراتژیک عربستان سعودی به عنوان یک تولید کننده انرژی رو به افول است، در حالی که ایران با توجه به ذخایر گسترده گاز طبیعی خود در مسیر رشد است.

از دیدگاه سعودی‌ها، به هر قیمتی که شده باید  مانع از آن شد که ایران ثروت بالقوه انرژی ( گاز طبیعی) خود را توسعه دهد. عربستان سعودی در دوران نامطمئنی زندگی می‌کند. در نهایت، ثروت گاز ایران از  ذخایر نفت آن پیشی خواهد گرفت . در حال حاضر ، حاکمان عربستان در بالای یک بمب ساعتی   افزایش جمعیت جوان و بیکار نشسته اند ، که تا کنون با کمک های مالی دولت از محل صادرات نفت آرام گرفته اند . شمارش معکوس برای پایان این کمک ها آغاز شده است .

زمانی که اقتصاد نفتی عربستان سعودی بمیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد و آیا در اقتصاد جهانی مبتنی بر انرژی جدید گاز طبیعی که در آن ایران پیشتازاست به حاشیه رانده می شود؟ که این به معنی نفوذ سیاسی بیشتر ایران در منطقه و کاهش قدرت اقتدارگرایان عربستان خواهد بود.

سرنوشت سیاسی و اقتصادی ایالات متحده به اقتصاد نفتی عربستان و دیگر پادشاهی های حوزه خلیج فارس گره خورده است. دلار ورشکسته آمریکا در حال حاضر تا حد زیادی حیات خود را مدیون عربستان و کشورهای شیخ نشین است ،زیرا عربستان سعودی و شیخ نشین های مرتبط با این کشور در خرید و فروش کالا با دلار آمریکا کار می کنند و به خزانه داری ایالات متحده سود می رسانند و به این ترتیب دلار را تقویت می کنند.

اگر قراربود ایران توان بالقوه خود را به طور کامل توسعه دهد، تجارت آن در بخش نفت و مهم تر از آن در گاز طبیعی به احتمال زیاد به یورو ، روبل ، ین و یوان انجام می شد. این سناریو روز قیامت (پایان کار)برای دلار آمریکا و فروپاشی به تاخیر افتاده آن محسوب می‌شود.

نهایتا این که، واشنگتن هم در نفرت و بیزاری شدید آل سعود در قبال ایران سهیم است. نه به دلایل وهابیگری محرمانه ، بلکه به دلیل "حفظ اقتصادی" خود. از این رو است که، این هفته هنگامی که یک هیئت نمایندگی اقتصادی فرانسه برای یافتن راه های مشارکت اقتصادی به ایران سفر کردند، مورد توبیخ شدید واشنگتن قرار گرفتند . جان کری وزیر خارجه آمریکا ،با نگرانی و وحشت با همتای فرانسوی خود، لوران فابیوس تماس گرفت و به سفر این هیئت اعتراض کرد. معامله مستقل ایران با اروپا بدون استفاده از دلار، آخرین چیزی است که آمریکایی ها می خواهند ببینند.

حکام مستبد عربستان و اربابان آمریکایی آنها تاب تحمل دیدن پیشرفت ایران به عنوان یک قدرت اقتصادی را ندارند. این امر به طور مستقیم آل سعود ، از نظرسیاسی و اقتصادی ، تهدید  می کند که آن هم به نوبه خود واشنگتن را تا به ریشه تهدید می‌کند.

بنا به تمام دلایل بالا، حاکمان عربستان از ایران بیشتر از هر چیز دیگری می ترسند. رژیم اسرائیل صهیونیستی و هتک حرمت آن به مقدسات اسلامی در قدس شرقی حتی از سوی آل سعود ( متولیان خود خوانده اسلام) هم مورد طعنه و سئوال قرار نمی‌گیرد . تنها ترس و نفرت آنها فقط در به راه انداختن جنگ پنهان علیه ایران و متحدان آن ، از جمله سوریه و مردم بحرین ، عراق، یمن و هر جای دیگری ابراز می شود. آنها می‌خواهند به هر قیمتی شده ایران مهار ، خنثی ، تحریم شود، و واشنگتن بنا به ضرورت ژئوپلیتیکی در کنار عربستان قرار دارد .

اما از آنجایی که صفحات زمین شناختی انرژی جهان در طول دهه های آینده به طور اجتنابناپذیری باید تغییر کند ، حاکمان عربستان و اربابان آمریکایی آنها خود را بازنده خواهند دید. به روش کاملا واقعی، این یعنی مرگ بر آل سعود و امپراتوری آمریکا! از این رو، آنها از ایران تنفر دارند."

 منبع شبكه خبر

سبد كالاي دولت تدبير

چند نكته درباره سبد كالاي دولت تدبير:

1. آيا پرداخت يارانه به حساب بانكي افراد گداپروري است يا به صف كشاندن مردم براي دريافت چند قلم كالاي خارجي؟؟

2.با كدام عقل وتدبير به اين نتيجه رسيديد كه به مردم سبد كالا بدهيد و آنها را در صفهاي طولاني در خيابانها در هواي سرد به صف كنيد و كرامت انساني را كه مدعي آن بوديد حراج كنيد؟؟؟

3. با كدام تدبير ودرايت مردم را نيازمند چند قلم كالا نشان داديد و اين مساله را باعث سوء استفاده دشمنان كرديد؟؟؟

روز شمار انقلاب


دوازدهم بهمن 1357سيزدهم بهمن 1357
بازگشت پيروزمندانه‌ی امام خمينی(س) به ميهن پس از سال‌ها تبعيدديدار گروه‌هاي مختلف مردم با امام خميني(س)؛ ادامه‌ي درگيري‌هاي شديد در شهر‌هاي كشور
چهاردهم بهمن 1357پانزدهم بهمن 1357
استعفاي شهردار تهران و انتصاب دوباره‌ي او از سوي امام به همان سمت اعتصاب كاركنان نخست‌وزيري؛ بازداشت بسياري از وزراء و كارمندان عالي‌رتبه دولت به جرم فساد مالي و سوءاستفاده از بيت‌المال توسط دولت بختيار
شانزدهم بهمن 1357هفدهم بهمن 1357
انتخاب مهندس مهدی بازرگان به نخست‌وزيری دولت موقت از سوی امام‌خمينی‌(س) تظاهرات گسترده به حمايت از بازرگان در سطح كشور؛ حذف سوگند وفاداري به شاه از مراسم قسم سربازی؛ خروج ژنرال هايزر از ايران
هجدهم بهمن 1357نوزدهم بهمن 1357
تجمع طرفداران بختيار در ورزشگاه امجديه (شهيد شيرودي)؛ آغاز كار «كانال تلويزيوني انقلاب» رژه‌ی عده‌ی زيادی از همافران و پرسنل نيروی هوايی در مقابل امام‌خمينی(س)
بيستم بهمن 1357بيست و يكم بهمن 1357
اعلام سياست‌ها و وظايف دولت موقت توسط مهندس مهدی بازرگان؛ درگيری شديد ميان همافران و دانشجويان نيروي هوايي با افراد گارد جاويدان دست‌يابي مردم به اسلحه‌خانه نيروی هوايی و شدت يافتن درگيری مسلحانه مردم و نظاميان؛ انتشار متن فتوای امام مبنی بر باطل بودن قسم وفاداری ارتشيان به شاه؛ اعلام منع عبور و مرور از ساعت چهار و سی دقيقه عصر توسط ارتش شاه؛ انتشار حكم امام درباره‌ی ماندن مردم در خيابان‌ها؛ پيوستن نيروي دريايی و هوايی به مردم
بيست و دو بهمن 1357 
اعلام بی‌طرفی ارتش؛ سقوط حكومت 2500 ساله شاهنشاهی و پيروزی انقلاب اسلامی ايران 
 روزشمار
دوازدهم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
گروهي‌ به ‌نام «سازمان كماندويي مبارزه در راه قانون اساسي» با دفتر خبرگزاري آسوشيتدپرس تماس گرفته و هشدار مي‌دهد كه اگر آيت‌الله خميني قصد داشته‌باشد از پاريس به سمت تهران پرواز كند، هواپيماي حامل ايشان را منهدم خواهند كرد. در پي اين تهديد‌ها، امام خمينی(س) به نزديكان و همراهان خود فرمودند: «من بيعت خود را از شما برمي‌دارم، ما به طرف كار بزرگي مي‌رويم. شما هم جانتان را به خطر نندازيد»
ايران در انتظار امام خمينی(س) غرق سرور است. مردم تهران به شوق ورود امام، خيابان‌ها را آب و جارو مي‌كنند، خط‌های سفيد وسط خيابان تا كيلومتر‌ها تميز شده و مردم مسير حركت امام را پر از گل كرده‌اند. ساعت نه و بيست و هفت دقيقه صبح، امام وارد خاك ايران شد.
سيزدهم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
بختيار در واكنش به استقبال عمومي مردم از ورود امام، پي‌درپي با انجام مصاحبه و صحبت در مورد برنامه‌های آتی خويش سعی در عادی جلوه‌دادن اوضاع دارد. مردم امام، چشم و گوش به مدرسه‌ی علوی دوخته‌اند. جمعيت مشتاق به ديدار اما آنقدر زياد هستند كه كوچه‌های اطراف مدرسه‌ی علوی مملو از آدم شده است. مردم پارچه‌های دست‌نويسی روی ديوار‌ها نصب كرده‌اند كه روی‌شان نوشته‌شده: «زيارت قبول، با يك بار زيارت امام اين توفيق را به ديگران هم بدهيد»
چهاردهم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
در تمام كشور مردم به اعتصاب عمومي دست زده‌اند. كاركنان ادارات و وزارتخانه‌های مختلف، وزيران و مديران دولت را به محل كار خود راه نمی‌دهند. جواد شهرستانی، شهردار وقت تهران، به ديدار امام مي‌رود و استعفانامه‌اش را به ايشان تسليم مي‌كند و البته دوباره از سوی امام شهردار مي‌شود. بختيار از انتشار اين خبر و احتمال اين‌كه سرمشق ديگر زير دستانش قرار گيرد به شدت مي‌ترسد و طي يك مصاحبه شروع به ناسزاگويی به جواد شهرستانی مي‌كند و ساير كارمندان و مسئولان دولت خويش را تهديد مي‌كند. با همه‌ی اين‌ها شهردار تهران، تنها كسي نبود كه به مدرسه‌ی علوی(محل سكونت امام) روی آورد.
پانزدهم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
بختيار تمام پايگاه‌هايش را از دست داده و همچنان با انجام مصاحبه‌هاي مختلف سعي در به رخ كشيدن قدرت خود دارد. محورهاي مورد تاكيد و تهديد او در مصاحبه‌ها اين‌ها هستند:
    - به آيت‌الله خميني اجازه تشكيل دولت موقت را نمي‌دهم.
    - كساني را كه جنگ داخلي راه بيندازند اعدام مي‌كنم.
    - تمام نظرات امام خميني را در لباس قانون تحقق مي‌بخشم.
امام در پاسخ تهديد‌هاي دولت فرمودند: «من بايد نصيحت كنم كه دولت غاصب كاري نكند كه مجبور شويم مردم را به جهاد دعوت كنيم. ما از ارتش مي‌خواهيم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آن‌ها فرزندان ما هستند. ما به آن‌ها محبت داريم...»
امام همچنين در سخنراني‌ها و ديدار‌هايشان با مردم اصول سياست‌هايشان را اين‌گونه بيان فرمودند: «تمام اتباع خارجي در ايران به صورت آزاد زندگي خواهند كرد. ما براي اقليت‌هاي مذهبي احترام قائل هستيم. نظر من راجع به راديو و تلويزيون و مطبوعات اين است كه در خدمت ملت باشند. دولت‌ها حق هيچ نظارت ندارند...»
شانزدهم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
ده‌ها خبرنگار داخلی و خارجی، گروه‌های مختلف مردم و جمعی از نزديكان امام در سالن مدرسه‌ی علوی اجتماع كرده‌اند. آيت‌الله هاشمی رفسنجانی حكم نخست‌وزيری مهندس مهدی بازرگان را قرائت مي‌كند. در حالي كه مردم هر لحظه به پيروزی نزديكشان اميدوارتر می‌شوند، جمعي از تيمساران ارتش در حال فراهم كردن مقدمات اجرای طرحی با حمايت مستقيم آمريكا برای دستگيری امام و كشتن مردم هستند.
اعضای شورای انقلاب، آيت‌الله دكتر بهشتی، آيت‌الله مطهری و مهندس بازرگان با تماس‌های مداوم با فرماندهان ارتش سعی مي‌كنند ارتش را بدون خونريزی، متحد ملت كنند. مردم با گل و اشك و شعار به استقبال ارتشيان مي‌روند.
هفدهم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
مردم در خيابان‌ها و در حمايت از دولت بازرگان تظاهرات مي‌كنند. شعارها عليه بختيار است، مردم بختيار را نمي‌خواهند. بختيار سعي دارد به مردم بفهماند در انجام وعده‌های خود كوشاست.
به همين منظور در جلسه‌ی مجلس حضور می‌يابد و نمايندگان در حضور بختيار طرح‌های انحلال ساواك و دستگيری نخست‌وزيران و وزيران دولت از سال 1341 تا آن سال كه متهم به سوء استفاده از قدرت بودند را تصويب مي‌كنند.
هجدهم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
امام خميني فرمان داده‌اند نام اشخاصي كه به نوعي به كشور و مردم خيانت كرده‌اند افشا شود. با تلاش مردم و متخصصين، فرستنده‌اي سيار در مدرسه‌ي علوي راه‌اندازي مي‌شود. اينجا تهران، كانال انقلاب!
نوزدهم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
بختيار دستور تيراندازی به سمت مردم را می‌دهد. در بعضي از نقاط كشور به سمت مردم تيراندازی مي‌شود. عده‌ي زيادي از همافران و افراد نيروي هوايي، با لباس‌های نظامي و در ميان شادی و حيرت مردم به اقامت‌گاه امام رفتند. امام خمينی در اين ديدار، خطاب به همافران فرمودند:
«همان‌طور كه گفتيد تا حالا در اطاعت طاغوت بوديد، حال به قرآن پيوستيد. قرآن حافظ شماست. اميدوارم با كمك شما بتوانيم در اينجا حكومت اسلامی را برقرار كنيم.»
بيستم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
پس از خبر ساعت 20، تصاويري از دوران اقامت امام خميني در پاريس از شبكه سراسري تلويزيون پخش شد. هم‌زمان با پخش تصوير امام خمينی، همافران نيروی هوايي در پادگان، فرياد «الله‌اكبر» سر دادند. شعار همافران در حمايت از امام خميني باعث خشم افسران و كاركنان ضد اطلاعات نيروي هوايي شد. اخطارهاي تند آنان به همافران، به درگيري و تيراندازي و ورود گارد شاهنشاهي منجر شد. با بالا گرفتن درگيری، مردم براي كمك به همافران ارتش وارد پادگان شدند اما لوله‌ی مسلسل گارد شاه به سمت مردم چرخيد و آن‌ها را هدف گلوله قرار داد. درگيری تا صبح ادامه داشت...
بيست و يكم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
ساعت 10 صبح اسلحه‌خانه‌ی نيروی هوايی به همت مردم و كمك همافران فتح شد.
ساعاتي بعد كلانتري‌هاي 9، 10، 11، 12، 16، 26 و كلانتري نارمك به دست مردم افتاد.
مردم تانك‌ها و نفربرها را به خيابان‌ها آوردند و به يكديگر روحيه مي‌دهند. فرمانداري نظامي كه دست‌پاچه شده‌است، در آخرين اعلاميه‌اش كه بارها از راديو پخش شد، ساعت منع عبور و مرور را چهار و نيم عصر اعلام كرد.
امام خميني در پاسخ به دستور فرمانداری پيامی به اين شرح صادر فرمودند: «اعلاميه‌ امروز حكومت نظامي، خدعه و خلاف شرع است؛ مردم به هيچ وجه به آن اعتنا نكنند، برادران و خواهران عزيزم، هراسی به خود راه ندهيد كه به خواست خداوند تعالی، حق پيروز است.»
مردم خيابان‌ها را ترك نكردند.
بيست و دوم بهمن 1357بازگشت به بالای صفحه
تهران و اغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونين مردم و نيروهای مسلح بود. از غروب روز بيستم، کسي خيابان‌ها را ترک نکرده بود. درحاليکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژيم شديدتر مي شد خبر رسيد که ستاد ژاندارمری واقع در ميدان بيست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نيروی هوايی، دريايی و مردم افتاده است. پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسليحات ارتش،کارخانه‌ها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالي که همه خيابان‌ها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 30/10 دقيقه صبح، شوراي عالي ارتش با شرکت رئيس ستاد، وزير جنگ واکثر فرماندهان تشکيل جلسه داد و پس از مذاکرات بسيار، طي اعلاميه‌ای بي طرفی ارتش را اعلام کرد:
 «با توجه به تحولات اخير کشور، شوراي عالي ارتش در ساعت ده و نيم امروز بيست و دوم بهمن سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصميم گرفته شد که براي جلوگيري از هرج ومرج و خونريزي بيشتر، بي طرفي خود را در مناقشات سياسي فعلي اعلام و به يگان‌هاي نظامي دستور داده شد به پادگان‌هاي خود مراجعت نمايند. ارتش ايران همواره پشتيبان ملت شريف و نجيب و وطن پرست ايران بوده و خواهد بود و از خواسته های ملت شريف با تمام قدرت پشتيباني مي نمايد.»
اين اعلاميه زماني از راديو پخش شد که شهر پر بود ازمردم مسلحي که سوار برخودروهاي نظامي بودند. همچنين کاخ گلستان، مرکز راديو ايران و ژاندارمري کل کشور در دست مردم بود. شهرباني کل کشور، دانشکده افسري، دانشکده پليس و دبيرستان نظام نيز به دست نيروهاي مردمي فتح شد. مردم، زندان کميته [کميته‌ي مشترک ضدخرابکاري] را که مرکز بازجويي و شکنجه متهمان سياسي بود، به تصرف درآوردند و زندانيان را آزاد کردند. تا غروب اين روز، تمام کلانتري ها، پادگان‌ها، پاسگاه ها و مراکز نظامي به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشيديه نيز تصرف شد و زندانيان آن‌ها فرار کردند، اما توسط مردم دستگير شده و به مدرسه رفاه – محل شوراي انقلاب – برده شدند. فرمانداري نظامي آخرين اطلاعيه خود را صادر کرد. به موجب اين اطلاعيه از نظاميان خواسته شد براي اجراي تصميم شوراي عالي ارتش به پادگان‌هاي خود برگردند. درحالي که مردم به سوي کاخ نخست وزيري در حرکت بودند، بختيار که پس از فرار نظاميان با تعداد کمي محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نيمه تمام رها کرد و از در پشتي ساختمان نخست وزيري گريخت. سپهبد رحيمي (فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني) به دست مردم اسير شد و سرلشكر ناجي (فرمانده گارد جاويدان) در حوالي ميدان فوزيه امام حسين (ع) در جريان زد و خورد به ضرب گلوله اي کشته شد. اميرعباس هويدا نخست وزير اسبق، نيز خود را به شوراي انقلاب تسليم کرد. راديو و تلويزيون نظامي به تصرف مردم در آمد. در آخرين لحظه‌ها گوينده راديو پيامي را که از سوي آيت الله طالقاني رسيده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پيام ازکارکنان اعتصابي راديو و تلويزيون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتي نسبتا طولاني، راديو دوباره آغاز به کار کرد. صداي گوينده‌ از شدت هيجان مي لرزيد:
«توجه توجه ... اين صداي انقلاب ملت ايران است...»
فرياد شادي از تمام خاک ايران برخاست، آخرين سلسله‌ي پادشاهي ايران، سرانجام سقوط کرد...

پايگاههاي آمريكا در منطقه خليج فارس

پايگاههاي آمريكا در منطقه خليج فارس

 
پایگاه هوایی شیخ عیسی (Sheik Isa Air Base)
 
این پایگاه مهم نظامی در بحرین واقع شده و فاصله‌ای ۲۳۸ کیلومتری با سواحل ایران دارد.

موقعیت جغرافیایی پایگاه نظامی شیخ عیسی در بحرین


حضور جنگنده‌های F۱۶ و F۱۸ به اهمیت این پایگاه که دو باند طولانی نهایی ۳۸۰۰ متری دارد، افزوده است.  
 
ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین (Us Fifth Fleet)
 
این ناوگان فعال نیروی دریایی آمریکا، در حال حاضر در بحرین و در فاصله حدودا ۲۰۰ کیلومتری از سواحل کشورمان قرار دارد.
 
تصویری از داخل ناوگان پنجم آمریکا در خاک بحرین

 

گفتنی است؛ در این ناوگان همواره چندین فروند ناوشکن و ناو آمریکایی با تجهیزات و تسلیحات کامل مستقر هستند.

فرماندهی این ناوگان برعهده "جان میلر" است. 
جان میلر، فرمانده ناوگان پنجم دریایی آمریکا
پایگاه هوایی العدید (Al Udeid Air Base)
 
این "ابرپایگاه" که ساخت آن برای آمریکا حدود ۱ میلیارد دلار هزینه داشته، در مرکز قطر است و با سواحل ایران ۲۷۸ کیلومتر فاصله دارد. 
تصویری از پایگاه نظامی العدید
گفتنی است؛ از این پایگاه در جریان حمله نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ استفاده شده است.

مطابق قرارداد دفاعی آمریکا و قطر در سال ۲۰۰۲، ایالات متحده مجاز به استفاده از این پایگاه در جهت تامین نیازهای دفاعی خود در خاورمیانه و خلیج فارس خواهد بود.
 
 
پایگاه هوایی الظفرة (Aldhafre)
 
این پایگاه هوایی بسیار بزرگ که در امارات متحده واقع شده، دارای دو باند اصلی و بسیار طولانی حدود ۴۲۰۰ متر است.
تصویری از پایگاه نظامی الظفرة
۵۰ آشیانه سایبانی و همچنین تعداد زیادی آشیانه بتنی از ویژگی‌های این پایگاه عظیم هوایی است که در فاصله ۲۵۳ کیلومتری سواحل ایران بنا شده است. 
 
پایگاه هوایی علی السالم (Ali Al Salem Air Base)
 
این پایگاه هوایی که در کویت واقع شده، ۱۱۵ کیلومتر از مرزهای ایران فاصله دارد.
تصویری از پایگاه نظامی علی‌السالم

السالم با طول باند ۳۰۰۰ متری ظرفیت پذیرش هواپیماهای سبک و سنگین را در خود دارد.  
 
پایگاه هوایی احمد الجابر (ahmad algaber)
 
این پایگاه هوایی-نظامی نیز در شهر کویت پایتخت کویت واقع شده و فاصله‌ای ۱۳۴ کیلومتری با خاک کشورمان دارد.
 
 


گفتنی است؛ این پایگاه عظیم هوایی دارای ۴ آشیانه مستحکم بتنی و تعداد زیادی آشیانه سایبانی و باندهایی با طول ۳۰۰۰ متر است که ظرفیت پذیرش انواع جنگنده‌های نظامی را در خود دارد.  
 
استقرار دو پایگاه مهم هوایی آمریکا در کویت در کنار ۶ کمپ نیروهای ارتش آمریکا در این کشور، بسیاری از کار‌شناسان خاورمیانه و امور استراتژیک را بر آن داشته تا از کویت به عنوان "پادگان بزرگ نظامی آمریکا در منطقه" یاد کنند.  
 
علاوه بر موارد مذکور، می‌توان به پایگاه هوایی عمان و همچنین برخی دیگر از پایگاه‌های عربستان اشاره کرد(آمریکا تا کنون ادعا کرده که پایگاه‌های هوایی خود در عربستان از جمله "ظهران" را تخلیه کرده است).   

واکنش به تهديدات نظامي آمريكا عليه ايران



 شب گذشته، سردار "حسین سلامی"، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با حضور در یک مصاحبه تلویزیونی در واکنش به تهديدات نظامي آمريكا عليه ايران مطالب مهمي ايراد كرد.

 
 
وی در این مصاحبه گفت: "توسعه قدرت دفاعی و ساختاری ما به شکلی توسعه یافته که نه تنها می‌تواند منافع حیاتی ایران را حفظ کند، بلکه منافع حیاتی دشمن را در منطقه در هر سطحی با خطر مواجه خواهد کرد".  
 
"سردار سلامی" با بیان اینکه آمریکا علیه ایران عملیات نظامی انجام می‌دهد و این یک فرض قطعی است، تاکید کرد "نقاطی که در آمریکا ایجاد شوک می‌کنند را شناسایی کرده‌ایم".
اولین سئوالی که پس از شنیدن اظهارات سردار سلامی به ذهن متبادر می‌شود، این است که منظور وی از "منافع حیاتی دشمن" در منطقه چیست و نقاطی که ضربه زدن به آن‌ها برای آمریکا "ایجاد شوک" می‌کند، کدام است؟ 
 
آمریکا در بسیاری از مناطق "خاورمیانه" و به طور خاص "خلیج فارس"، دارای پایگاه‌های نظامی است.

با وجود پایگاه‌های نظامی متعدد ایالات متحده در برخی از کشورهای همسایه ایران، از جمله کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (عربستان سعودی، کویت، قطر، امارات متحده، بحرین و عمان) به نظر می‌رسد در صورت عملی شدن فرضیه و ادعای حمله نظامی آمریکا به ایران، این کشور از پایگاه‌های همجوار ایران استفاده خواهد کرد و به طور طبیعی این پایگاه‌ها نیز که منافع حیاتی آمریکا در منطقه قلمداد می‌شوند، مورد تهاجم جمهوری اسلامی ایران واقع خواهند شد. 

حال با توجه به شرایط و فاصله این پایگاه‌ها تا ایران و همچنین با توجه به توان موشکی بی‌نظیر کشورمان، شاید بتوان منظور سردار سلامی از اینکه "تمام مبادی عملیاتی دشمن در منطقه در هر سطح، حجم و مکانی زیر آتش ماست" را بهتر بفهمیم. 

گفتنی است؛ جمهوری اسلامی ایران با توان موشکی بی‌نظیر (همچون موشک سجیل با برد 2000 کیلومتر و یا موشک قدر-110 با برد 2500 الی 3000 کیلومتر) توانایی آن را دارد که در صورت بروز کوچک‌ترین تخطی و اشتباه از سوی آمریکا، پایگاه‌های نظامی این کشور در منطقه را با باران موشک‌های خود از بین ببرد.
 



پرتاب موفق موشک "سجیل"

با توجه به این اطلاعات، به نظر می‌رسد سوالات مطرح شده از سوی سردار سلامی مبنی بر اینکه "آیا آمریکایی‌ها می‌توانند دامنه‌های یک جنگ گسترده را با جمهوری اسلامی ایران مهار کنند؟ آیا می‌توانند منافع حیاتی خود را در منطقه در مقابل تهاجم‌های پایان‌ناپذیر ایران حفظ کنند؟ آیا می‌توانند امنیت انرژی را در منطقه در برابر ظرفیت عظیم تهاجمی ما را حفظ کنند؟ آیا می‌توانند ناوگان دریایی‌شان را و امنیت رژیم صهیونیستی را حفظ کنند؟" و همچنین بسیاری از سئوالات دیگر افکار عمومی بی پاسخ خواهد ماند.
 
جانشین فرمانده سپاه هشدار داده بود "هزاران گردان روی زمین وجود دارد که از استقلال و تمامیت ارزی ما به شکلی رویایی دفاع می‌کنند و هر کس بخواهد با زبان تهدید یا تحقیر با ملت ما صحبت کنند باید بدانند که ما هیچ مرز جغرافیایی برای مقابله با او نمی‌شناسیم و دامنه‌های برخورد را به هیچ مرزی محدود نمی‌کنیم".
 
حال باید دید آیا مقامات کاخ سفید با درکی صحیح از موقعیت منطقه و توان نظامی ایران در برابر پایگاه‌های آمریکا، به تصمیمی مناسب دست می‌یابند یا اینکه همچنان بر "جهل استراتژیک" خود پافشاری خواهند کرد؟!

`

خاورمیانه در مشت مثلث شیعی

   استراتژی کاخ سفید در منطقه؛
با ظهور جریان مقاومت و ناگزیری آمریکا، حتی در سطح رسانه‌های این کشور، از پذیرش این جریان جدید، مرگ زودرس تئوری خاورمیانه بزرگ فرا رسید.
خاورمیانه از گذشته به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک خود یکی از حساس‌ترین مناطق جهان به شمار می‌رود.

این منطقه شامل گروه‌های فرهنگی و نژادی متنوعی همچون فارس، عرب، ترک و کرد بوده و همواره در تمامی مقاطع تاریخی از حساسیت‌های سیاسی و نظامی خاص خود برخوردار است.
 

همچنین حضور قدرتمند پیروان سه دین بزرگ اسلام، مسیحیت و یهودیت در خاورمیانه، به حساسیت‌های سیاسی و ژئوپلتیک آن افزوده است.

با توجه به قرار داشتن بخش اعظم ذخایر انرژی جهان در خاورمیانه و تاثیر آن بر اقتصاد جهانی، این منطقه همواره مورد توجه قدرت‌های فرا منطقه‌ای بوده است.

پس از شکل‌گیری استعمار و حضور قدرت‌های نوظهور اروپایی و پس از آن آمریکایی، روند تحولات سیاسی ـ امنیتی این منطقه شکل دیگری به خود گرفته به طوری که امروزه دیگر خاورمیانه، یک واژه صرفا جغرافیایی نبوده و دارای محتوای سیاسی و راهبردی ویژه‌ای است.
 
با نگاهی به صف‌کشی قدرت‌های داخلی این منطقه در مقابل یکدیگر به سادگی می‌توان دریافت که در ورای این رویارویی‌ها که روز به روز نیز به دامنه آن افزوده می‌شود، یک رقابت سیاسی عادی از نوعی که در سایر مناطق جهان وجود دارد خبری نیست، بلکه جلوه‌هایی از تضادهای بسیار بنیادی و ریشه‌ای را می‌توان در آن‌ها مشاهده کرد.
 
پس از شکل‌گیری استعمار نو و ظهور آمریکا به عنوان قدرتی جهانی، نگاه این کشور به خاورمیانه به عنوان خواستگاه و صاحب یکی از غنی‌ترین ذخایر انرژی جهان و موقعیت خاص ژئوپلتیکش معطوف شده، به طوری که امنیت خاورمیانه و به طور خاص خلیج فارس را در حوزه منافع امنیتی خود تعریف کرد.

این در حالی بود که این منطقه با توجه به خواستگاه‌های دینی و تمدنی خود به هیچ وجه زمینه و ظرفیت‌های هماهنگی و همخوانی را با سیاست‌های راهبردی آمریکا نداشت.

از این رو اولین سند راهبردی سیاسی ـ امنیتی آمریکا در قبال این منطقه که بعدها تحت عنوان "خاورمیانه بزرگ" (در زمان بوش پدر) شناخته شد، تعریف شد.
 
گفتنی است؛ شکل‌گیری این راهبرد امنیتی، پس از پایان جنگ سرد و از بین رفتن فضای دوقطبی در جهان بود.
 
طرح خاورمیانه بزرگ

این سند در سال 1992 توسط یک تیم از کارشناسان نظامی پنتاگون با مدیریت "پل ولفووتیز" نفر سوم پنتاگون و معاون امور سیاستگذاری در زمان وزارت "دیک چنی"، در دولت بوش پدر طراحی و تصویب شد.(Defense Planning Guidance, 1992)
 پل ولفووتیز، نفر سوم پنتاگون و معاون امور سیاستگذاری در زمان وزارت دیک چنی

جالب آنکه این سند که راهنمای سیاست گذاری دفاعی نام داشت، به دلیل طرح زودهنگام در فضای رسانه‌ای آمریکا موجب شکل‌گیری موجی عظیم از اظهار نگرانی‌ها و انتقادات نسبت به سیاست‌های راهبردی آمریکا شد.

 
این مخالفت تا حدی بود که دولت بوش پدر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 1992 آن را منتفی اعلام کرد.

اما این سند دقیقا 8 سال بعد و در دولت بوش پسر و به دست پل ولفووتیز که در آن زمان قائم مقام وزیر دفاع بود، احیا و عملیاتی شد.
 
کارشناسان سیاست خارجی معتقدند این سند یکی از پنج سند مهم امنیتی آمریکا بوده که در دهه 90 طراحی و سپس به ترتیب اجرا شد.

این پنج سند عبارتند از؛ "راهنمای سیاست‌گذاری دفاعی"، "پروژه قرن جدید آمریکایی"، "بازسازی نیروی دفاعی آمریکا"، "سیاست ملی انرژی ایالات متحده" و نهایتا "استراتژی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا".
 
در بخشی از این سند امنیتی که بر دو رکن "برتری مطلق" و "آسیب‌ناپذیری مطلق" استوار است، اهداف اصلی راهبرد سیاسی آمریکا چنین تبیین شده است؛

"باید از ظهور یک قدرت چالش‌گر جدید در مناطقی که منابع آن‌ها می‌تواند قدرت جهانی ایجاد کند، به هر شکل ممکن جلوگیری شود".
 
همچنین در بخش‌هایی از این سند برای اولین‌ بار سخن از شکل‌گیری نظم نوین در جهان شده بود که مدیریت آن به طور کامل باید برعهده آمریکا باشد، به طوری که هر زمان که لازم باشد ایالات متحده بتواند خواست خودش را بر نظام بین‌الملل تحمیل نماید(Defense Planning Guidance,1992).
 
برخی از کارشناسان این تغییر لحن بی‌سابقه مقامات و استراتژیست‌های آمریکایی را نشان از نگرانی آن‌ها از شکل‌گیری آرام و خاموش یک قدرت پنهان در خاورمیانه می‌دانستند که در آینده به طور جدی منافع آمریکا را نه صرفا در خاورمیانه بلکه در سطح جهانی می‌تواند به چالش بکشد.

در همین زمینه، "توماس پی میلر" کارشناس سیاست خارجی می‌گوید "هر زمان ایالات متحده آمریکا امنیت خویش را در مخاطره یافته و احساس کرده است که دیگر نمی‌تواند بر مطلق بودن و بی‌بدیل بودن آن اعتماد و اتکا نماید، رویکرد آفندی و تهاجمی، یکجانبه‌گرایی، عملیات پیش‌دستانه و طرح تغییر رژیم‌ها و سیطره مطلق و بی‌مانند نظامی را اساس سیاست‌های خویش قرار داده است".(Miller, 2006-7, p. 18)
 
بنابراین آمریکا از ابزار دیکتاتورهای دست‌نشانده در منطقه استفاده کرده و سعی در کنترل قدرت‌های پنهان خاورمیانه داشت.

این در حالی بود که طی سال‌های 2003 تا 2006 خاورمیانه شاهد افزایش تحرکات و گستره نفوذ ژئوپلتیک ایران بود، این افزایش تحرکات تا حدی بود که حتی در داخل منطقه نیز برخی از کشورهای عربی و همچنین رژیم صهیونیستی احساس خطر کردند.
 
افزایش تحرکات ایران نشان از تغییر آرام موازنه قوا در منطقه داشت، اتفاقی که به هیچ وجه برای سیاست‌گذاران آمریکایی مطلوب نبود.
 
به عقیده کارشناسان سیاست خارجی "هرگاه در منطقه موازنه قدرت در حال تغییر باشد، آن منطقه به شکل اجتناب‌ناپذیری شاهد منازعات و درگیری‌های سیاسی و در سطح بحرانی‌تر، جنگ خواهد بود".

شاید بتوان اصلی‌ترین انعکاس تغییر موازنه قوا در خاورمیانه را در جنگ 33 روزه لبنان و رژیم صهیونیستی مشاهده کرد.

از آن زمان بود که برای اولین بار سخن از ظهور بازیگران جدید در خاورمیانه به میان آمد، بازیگرانی که که محور مقاومت را تشکیل می‌دادند.
 
شکل‌گیری این محور و حرکت رو به جلوی آن، اولین رخدادی بود که پس از انقلاب اسلامی ایران در خاورمیانه در جهت مخالف اهداف آمریکا شکل گرفت.
 
با ظهور جریان مقاومت و ناگزیری آمریکا، حتی در سطح رسانه‌های این کشور، از پذیرش این جریان جدید، مرگ زودرس تئوری خاورمیانه بزرگ فرا رسید.

به این ترتیب؛ از سال 2006 گفتمان امنیت ملی آمریکا شاهد حضور اصطلاحی جدید در دستور کار خود، تحت عنوان "موازنه تهدید" بود.

تغییر موازنه قوا و برنامه مهار مثلث شیعی

در این چارچوب، منظور از تهدید، جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌ای این کشور، اعم از نیروهای دولتی یا غیر دولتی بودند.

 
با نگاهی به این رویکرد می‌توان یک مثلث دولتی را متشکل از "ایران"، "عراق" و "سوریه" مشاهده کرد که صحنه سیاسی خاورمیانه را به هم زده است.
 
کارشناسان امنیتی و سیاسی آمریکا معتقد بودند این "مثلث شیعی"، قدرت اعمال نفوذ کامل در "خلیج فارس" به طور خاص و خاورمیانه به طور عام را دارد.
 
انعکاس تلاش آمریکا برای مهار مثلث شیعی در استراتژی "دیوید پترائوس"، "فرمانده نظامی ارتش آمریکا" در کتاب "جنگ‌های ضد شورش" مطرح شد.
 
 "دیوید هاول پترائوس"، افسر بازنشسته آمریکایی

سخن اصلی پترائوس این بود که برای مهار ایران راهی جز "افزایش تضادهای گفتمانی در خاورمیانه" وجود ندارد، به عبارتی دیگر موضع آمریکا با این استراتژی از موضع مهاجمی که سعی در جلوگیری از ظهور قدرت ناشناخته دارد، به موضع مدافعی در مقابل یک قدرت انکارناپذیر تغییر کرده است.
 
در همین زمینه و برای افزایش تضادهای سیاسی، نظامی و امنیتی در داخل خاورمیانه، آمریکا دست به ایجاد یک لوزی ضد شیعی ـ ایرانی زد تا بتواند با استفاده از ظرفیت‌های داخل منطقه با این مثلث روبرو شود.
 
این لوزی متشکل از 4 کشور "عربستان سعودی"، "امارات متحده عربی"، "مصر" و "اردن" بود.

هر یک از اضلاع این لوزی وظیفه رویارویی با محور مقاومت را در جبهه‌ای خاص داشتند.
 
مصر در زمینه نظامی، عربستان در زمینه سیاسی و گفتمان مبتنی بر تکفیر و تروریسم، امارات در زمینه اقتصادی و اردن در زمینه سیاسی و امنیتی با پشتیبانی آمریکا به مقابله با ایران و دو کشور دیگر مثلث شیعی پرداختند.
 
در همین راستا و از سال 2006 به بعد موج قراردادهای تسلیحاتی با کشورهای دشمن جبهه ایران شدت گرفت، در حالی‌ که روز به روز بر محدودیت‌های نظامی و اقتصادی علیه ایران افزوده می‌شد.

اما آغاز روند "موج بیداری اسلامی"، بازیگران سرسپرده "خاورمیانه" را به شدت تحت تاثیر قرار داد، به طوری که به تدریج ثبات و موقعیت خود را از دست دادند.
 
مصر شاهد انقلابی بود که منجر به سرنگونی نظام "حسنی مبارک" شد، عربستان سعودی از یک سو درگیر اعتراضات ملت "بحرین" و از سوی دیگر درگیر ناآرامی‌های شرقی در داخل مرزهایش شده و همه این‌ها در حالی است که سیاست‌های نفتی عربستان این کشور را در آستانه یک فروپاشی خاموش اقتصادی قرار داده است.
 
"پادشاه اردن" نیز در مقابل افزایش قدرت سیاسی "اخوان المسلمین" ناچار به عقب‌نشینی و برگزاری زود هنگام انتخابات مجلس شده و نگرانی‌های وی تا حدی پیش‌ رفته که دیگر حتی حاضر به دخالت مستقیم در سوریه و کمک به تروریست‌های حاضر در این کشور نیست.
 

تمام این‌ها در حالی است که جبهه متحد عربی، اروپایی، اسرائیلی و آمریکایی در صحنه عملیاتی سوریه با شکست روبرو شده و تنها امید این جریان برای ضربه زدن به سوریه در کنفرانس ژنو 2 و تصویب قطعنامه‌ای علیه این کشور خلاصه شده است.
 
برخی از کارشناسان معقتدند علی‌رغم تلاش‌های آمریکا برای صحنه‌آرایی‌های گوناگون و متنوع، فضای ایجاد شده در خاورمیانه بی‌شباهت به خاورمیانه 1980 نیست.

هرچند زمانه عوض شده و بازیگران تغییر کرده‌اند، اما بازی که آمریکا و قدرت‌های غربی در آن زمان با عراق تحت حاکمیت صدام انجام دادند، اکنون با عربستان در حال تکرار است.

آن روز نگرانی آمریکا پیام انقلاب ایران به کشورهای منطقه بود اما امروز سیاستمداران کاخ سفید دغدغه از دست دادن تمامی منطقه و واگذاری آن به بازیگران جدیدتر را دارد.

حال باید دید آینده‌ای که سرسپردگان آمریکا و غرب با اقدامات خود در خلاف جهت منافع حقیقی ملت‌های منطقه، برای کشورهایشان رقم ‌زده‌اند چه خواهد بود؟

انتهای پیام/

تمام نخست وزیران محمد رضا پهلوي


در طول 37 سال حکومت پهلوی دوم، 53 دولت با هدایت 22 نخست وزیر به روی کار آمد. به عقیده تحلیلگران تاریخ معاصر، جنون خودبرتربینی (مگالومنیا) و بزدلی که از ویژگی‌های بارز شخصیتی شاه مخلوع بود، علت این همه تغییر در راس نهاد اجرایی کشور بود.
به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران، در طول 37 سال "حکومت پهلوی دوم"، 53 دولت با هدایت 22 نخست وزیر به روی کار آمد. به عقیده تحلیلگران تاریخ معاصر، جنون خودبرتربینی (مگالومنیا) و بزدلی که از ویژگی‌های بارز شخصیتی شاه مخلوع بود، علت این همه تغییر در راس نهاد اجرایی کشور بود.
 
در این گزارش نگاهی گذرا به کارنامه این 53 کابینه رژیم پهلوی دوم خواهیم داشت. همچنین این وعده را به مخاطبان باشگاه خبرنگاران خواهیم داد که در روزهای آتی به طور مفصل به بررسی اقدامات 22 نخست وزیر رژیم پهلوی دوم بپردازیم.

از فروغی تا ساعد
 
در 25 شهریور 1320 در حالیکه ایران تحت اشغال قوای بیگانه قرار داشت و در نتیجه بی‌کفایتی‌های رضاخان سیستم دفاعی و معیشتی کشور نابود شده بود، "فروغی" از رجال متنفذ "دربار پهلوی" با مشورت انگلیسی‌ها، محمدرضای 22 ساله را به جای پدرش به تخت سلطنت نشاند.
 
سیاست آن زمان انگلیس در جهتی اتخاذ شده بود که ایران به عنوان پلی برای پیروزی در جنگ جهانی دوم قرار گیرد، لذا "سر ریدر بولارد" سفیر انگلیس در ایران تلاش داشت تا یک شاه جوان، بی‌تجربه و مطیع را در ایران حاکم کند تا از این طریق بتواند سیاست انگلیس در منطقه را پیاده کند.
 
محمدرضای جوان در ابتدای کار، قدرت چندانی نداشت و نقش یک پادشاه تشریفاتی را ایفا می‌کرد و امور اصلی برعهده فروغی بود.
 
فروغی که از مبلغان فرهنگ غرب و فراماسونری در ایران محسوب می‌شد، پس از امضای "پیمان اتحاد" با دول انگلیس، شوروی و خرج دارایی‌های کشور برای قوای متجاوز، در اسفند 1320 از نخست وزیری استعفا کرد.
 
پس از استعفای جنجال‌برانگیز فروغی، در حالی که محافل سیاسی و مطبوعاتی کشور، انتظار نخست وزیر شدن "قوام" را داشتند، به یکباره نام "علی سهیلی" به عنوان نخست وزیر مطرح شد. سهیلی در کابینه فروغی عهده دار سمت وزارت خارجه بود.
 
سهیلی پس از حدود 6 ماه تکیه بر کرسی نخست وزیری در حالی که از سوالات پی در پی نمایندگان مجلس به ستوه آمده بود، در هشتم مرداد 1321 به مجلس رفت و در نطقی مفصل کناره گیری خود را از نخست وزیری اعلام کرد.
 
درمرداد 1321 کاخ نخست وزیری ایران شاهد حضور مردی بود که در دوران رضا شاه، مغضوب وی بود. "احمد قوام" پس از 18سال بار دیگر عهده دار سمت نخست وزیری شد و سومین نخست وزیر پهلوی دوم لقب گرفت.
 
پس از آنکه در بهمن 1321 قوام به دلیل عدم همکاری مجلس از سمت نخست وزیری استفعا کرد، سهیلی بار دیگر تا بهمن 1322 عهده دار نخست وزیری شد، تا آنکه در فروردین 1323 ، "محمد ساعد" رئیس الوزرا ایران شد، ساعد که به واسطه دوستی با روس‌ها به کرسی نخست وزیری تکیه زده بود در آبان 1323 به دلیل معطل گذاشتن درخواست شوروی مبنی بر کشف و استخراج نفت در مناطق شمالی ایران، استعفا کرد.

دولت‌های مستعجل
 
در آبان 1323 پس از آنکه "مصدق" از برتن کردن خرقه نخست‌وزیری امتناع کرد، خواهرزاده او یعنی "مرتضی قلی بیات" با رای شکننده نمایندگان مجلس به این سمت نائل شد. کابینه "قلی بیات" 5 ماه بیشتر دوام نیاورد و پس از او "ابراهیم حکیمی" مسئول تشکیل کابینه شد.
 
حکیمی که از بازماندگان مشروطه بود، حدود یک ماه دولت را چرخاند و سپس در خرداد 1324 جای خود را به "محسن صدر" داد.
 
سوال نمایندگان مجلس در باب خرید اموال مستعمل ارتش آمریکا به قیمت گزاف موجب شد تا عمر کابینه صدر به چهار ماه هم نرسد و بار دیگر حکیمی مامور تشکیل کابینه شود.
 
8 بهمن 1324 تاریخی است که بار دیگر "قوام" به نخست وزیری می‌رسد، بحران آذربایجان شاه جوان را بسیار ترسانده است و تنها سیاستمدار کارکشته‌ای چون قوام می‌تواند این بحران را فیصله دهد.
 
رندی قوام در عالم سیاست و اعطای امتیاز نفتی از سوی او به شوروی باعث می‌شود تا غائله پیشه‌وری در آذربایجان فروکش کند و پایه‌های سلطنت پهلوی دوم تثبیت شود.
 
در خرداد 1327، "عبدالحسین هژیر" که سر در آخور هر دو دولت شوروی و انگلیس داشت، به مقام رئیس الوزرایی رسید. عمر دولت هژیر کمتر از 5 ماه بود و توقیف مطبوعات، گرانی سرسام‌آور و کمبود اجناس، کار این نخست‌وزیر اقتصاد‌دان را یکسره کرد.

قرارداد نفتی، دولت‌ها را قربانی می‌کند 
 
در آبان 1327، بار دیگر"محمد ساعد" بر سریر نخست وزیری جلوس کرد و استرداد اراضی ایران که مورد مداخله دیگران واقع شده بود را در راس برنامه‌هایش قرار داد. پیچ و خم‌های قرارداد نفت، موسوم به "گس- گلشائیان" دولت ساعد را زمین‌گیر کرد و در نتیجه "رجبعلی منصور" جایگزین وی شد. بازگشت آیت‌الله کاشانی از لبنان و نیرومند‌تر شدن مصدق سبب شد تا کابینه منصور هم قربانی قرارداد نفتی منعقد شده با انگلیس شود.
 
 
 در تیر 1329، سردار فاتح آذربایجان یعنی"رزم‌آرا" به سمت نخست وزیری نائل شد.  وی که تمام نیروی کابینه خود را صرف به سرانجام رساندن قرار داد نفت کرده بود، پس از آنکه در مجلس شورای ملی به ملت ایران توهین کرد، توسط اعضای فدائیان اسلام ترور شد.

سرانجام مصدق ردای نخست‌وزیری را بر تن می‌کند
 
در اسفند 1329، "حسین علا" که بعنوان سفیر ایران در آمریکا برای تامین منافع نفتی واشنگتن، رشوه‌های هنگفتی را از سران کاخ سفید دریافت کرده بود، به مقام نخست‌وزیری رسید. دولت "علا" کمتر از یک ماه دوام آورد و " محمد مصدق" رئیس قدرتمند کمیسیون نفت مجلس، هشتاد و سومین کابینه مشروطه را در تاریخ 8 اردیبهشت 1330، تشکیل داد. حوادث دوران نخست وزیری مصدق بسیار مفضل و مطول است.

ملی کردن صنعت نفت، اعمال سیاست خلع ید، کاستن از قدرت دربار، طرح دعاوی نفتی ایران و انگلیس در دادگاه لاهه و ابراز تمایل اجباری به آمریکایی‌ها و توده‌ای‌ها تنها سرفصل‌هایی از حوادث دوران مصدق است. مصدق در 27 تیر 1331، پس از استنکاف شاه از سپردن وزارت جنگ به او، از سمت نخست وزیری استعفا کرد، اما پس از قیام سی تیر، پس از سه روز بار دیگر عهده‌دار سمت نخست‌وزیری شد.  
 
کودتای 28 مرداد 1332، که دسیسه‌ای طراحی‌شده از سوی سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس بود، موجبات سقوط دولت مصدق را فراهم آورد.  
 
"فضل الله زاهدی"، " حسین علا"، "منوچهر اقبال" و "جعفر شریف امامی"، رجالی بودند که به ترتیب از مرداد 1332 تا اردیبهشت 1340،‌ عهده دار سمت نخست وزیری بودند.

امینی و اصلاحاتش که حسادت شاه را برانگیخته بود
 
 
در دومین ماه از سال 1340، "علی امینی که یک قاجار‌زاده بود با فشار "کندی" رئیس جمهور آمریکا به شاه ایران تحمیل شد. برنامه‌ها و اصلاحات اقتصادی و ارضی امینی، خواب را از چشمان شاه مستبد ربوده بود. شاه که دیگر طاقت امینی را نداشت به آمریکا رفت و پس از دست‌بوسی کندی، حکم اخراج امینی را گرفت و شادمان به کشور بازگشت.

"علم"، "منصور"، "هویدا"، نوکران حلقه به گوش دربار پهلوی
 
شاه مستبد در تیر 1341، "اسد الله علم" نوکر حلقه به گوش خود را برای اجرای هرچه بهتر اصلاحات آمریکایی پسند به نخست وزیری منصوب کرد. "لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی" و رفراندوم "اصول شش‌گانه" موسوم به "انقلاب سفید" و حمله به مدرسه فیضیه قم و سرکوب قیام مردم تهران در 15 خرداد از جمله اقدامات "علم" در بیش از یک سال نخست وزیری بود.  
 
 در آخرین روزهای سال 42، "حسنعلی منصور" مامور تشکیل کابینه شد. در دولت منصور لایحه ننگین "کاپیتولاسیون" به تصویب رسید و پس از افشاگری‌های امام خمینی(ره) منصور در آبان 1343، دستور حمله به خانه امام خمینی ‌(ره) و تبعید ایشان به ترکیه را صادر کرد. منصور در اول بهمن 1343 در حالیکه عازم بهارستان بود توسط "محمد بخارائی" از پیروان فدائیان اسلام، ترور شد.  
 
 پس از کشته شدن منصور، باجناق او یعنی " امیر عباس هویدا" بر کرسی نخست وزیری تکیه زد. هویدا فرزند "میرزا رضا" از حواریون "عباس افندی"بود و به فرقه ضاله بهائیت گرایش داشت. 
 
هویدا با دست‌بوسی‌ها و سینه چاکی‌های مکرر خود توانست 13 سال در سمت نخست وزیری باقی بماند و هفت کابینه را تشکیل دهد. برگزای جشن‌های 2500 ساله و تغییر تاریخ رسمی کشور را شاید بتوان مهم‌ترین اتفاقات دوران نخست وزیری هویدا دانست.

آخرین ترکش‌های رژیم شاه، "آموزگار"، "شریف امامی"، "ازهاری"، "بختیار"
 
درمرداد 1356، شاه با فشار کارتر دموکرات، "جمشید آموزگار" را برای ایجاد فضای باز سیاسی به نخست وزیری رساند. دولت آموزگار، یک سال بیشتر دوام نیاورد و در شهریور 1357، در حالی که مردم طی تظاهرات متعدد، خواستار سرنگونی رژیم پهلوی و برقرار حکومت جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بودند، "شریف امامی" بار دیگر به سمت نخست وزیری رسید.  
 
شریف امامی سعی داشت تا خود را مومن و مذهبی جلوه دهد تا به این ترتیب مسیر انقلاب اسلامی ایران را منحرف کند، اما امام خمینی(ره) با هوشیاری، ضمن تاکید بر نیرنگ بازی رژیم، خواهان ادامه مبارزه تا سرنگونی شاه شدند.

 کشتار هزاران نفر از مردم در روز 17 شهریور 1357، که به جمعه سیاه معروف است، لکه ننگی بر دوران صدارت شریف امامی است.
 
ناتوانی" شریف امامی" در مهار امواج خروش انقلابی مردم، موجب شد تا شاه، رئیس ستاد کل ارتش یعنی" سپهد ازهاری" را مامور تشکیل کابینه کند.
 
تظاهرات میلیونی مردم در تاسوعا و عاشورا سال 57، چنان وحشتی دل ازهاری ایجاد کرد که وی نتوانست بیش از دو ماه ردای نخست وزیری را بر تن نگه دارد و در دی 57، جای خود را به "شاپور بختیار" داد.  
 
بختیار که از حمایت برخی منتقدان شاه همچون "امینی" و "صدیقی" بهره مند بود، تلاش داشت تا به هر ترفندی کشتی به گل نشسته پهلوی را به ساحل آرامش برساند. 
 
امام خمینی(ره) طی سخنانی در پاریس، دولت بختیار را غیرقانونی اعلام می‌کند و همین فرمایش امام(ره) موجب می‌شود تا مردم در شعارهای خود بختیار را نوکری‌ بی‌اختیار خطاب کنند. فرار شاه خائن در 26 دی و بازگشت شکوهمند امام خمینی(ره) به کشور در 12 بهمن به مثابه آب سردی بر پیکره بی‌جان دولت بختیار بود.

بختیار که خود را مرغ توفان می‌دانست در واپسین روزهای نخست وزیری‌اش به مجلس سنا رفت و از برقراری مجدد حکومت نظامی سخن گفت، غافل از اینکه چند ساعت بعد، امواج رادیویی، صدای انقلاب اسلامی ایران را به گوش جهانیان رساند.
انتهای پبام/